از "حفظ نظام در مرحله کنونی گزینه ای واقعگرایانه"
تا "حفظ رهبری نظام"
على جوادى

داریوش همایون در یک اجلاس حزبی شان به نقدی که ما بر سیاست راست و ارتجاعی حزب مشروطه مبنی بر "حفظ نظام در مرحله کنونی گزینه ای واقعگرایانه است." گذاشتیم٬ با تفرعن خاصی پاسخ داده است. ما را متهم کرده است که سیاست ایشان را خارج از متن نقل و نقد کرده ایم. اما پاسخ ها نشاندهنده عمق و دامنه این سیاست توسط این جریان دست راستی و ناسیونالیست است٬ عذری بدتر از گناه. نگاهی دیگر به این سیاستها و توجیهات ارتجاعی ضروری است.
بیان تمام حقیقت یک نقطه قوت جنبش کمونیسم کارگری است. سیاست برای ما برخلاف جریانات بورژوایی عرصه ای برای دروغ پردازی٬ تحریف٬ ریاکاری و اتهام نیست. حقیقت به نفع ماست. جنبش ما بر حقایق عمیق استوار است. ما نیازی به "خرده گیری" سیاسی و انتقادات "خرد" نداریم. ما کلیت و نقطه قدرت و ستون فقرات این جریانات را نقد میکنیم. نشان میدهیم که چرا و چگونه سیاست و اهداف این جریانات در نقطه مقابل منافع٬ خواستها و مطالبات عموم توده های مردم است. نقد جریانات راست و بورژوایی گوشه ای از تلاش ما برای هموار کردن راه پیشروی مبارزات طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و رفع موانع و نقطه سازشهای مورد نظر این جریانات با رژیم اسلامی است. یک رکن پیشروی کمونیسم و کارگر و آزادیخواهی در گرو نقد مستمر گرایشات راست و ناسیونالیستی و ملی – اسلامی است. کل پارگرافی که این سیاست ارتجاعی حزب مشروطه در آن قید شده است از این قرار است:
"حفظ نظام در مرحله کنونی گزینه ای واقعگرایانه است. برای در آوردن دمکراسی لیبرال از موقعیت کنونی نمی توان از روی ویرانه جمهوری اسلامی و ایرانی که از گورستان ها پوشیده خواهد شد گذشت. می باید به آنان که میخواهند با کنار زدن عناصر تبهکار به حکومت رنگ بهتری بدهند کمک کرد."  
شاید ادعا شود که کل پاراگراف نیز "خارج از متن" نقل شده است. اینهم از قرار پاسخی و دریچه ای برای فرار به جلو است؟ اما واقعیت این است که جایی برای توجیه و پرده پوشی نیست. داریوش همایون در این مجموعه رسما و بدون هیچگونه ابهامی اعلام کرده است که در "مرحله کنونی" حفظ نظام آدمکشان جمهوری اسلامی یک گزینه واقعگرایانه از نظر این حزب است. ایشان تاکید میکند که در "مرحله کنونی" باید به آنها٬ یعنی به اصلاح طلبان حکومتی٬ به جریانات سبز حکومتی٬ به دوم خردادیها٬ به آنها که نه برای سرنگونی رژیم اسلامی بلکه برای تعدیل آن بمنظور حفظ بنیادهای آن در مقابل اعتراضات مردم تلاش میکنند٬ به آنها که میخواهند به حکومت "رنگ بهتری بزنند" باید  کمک کرد. این سیاست ابهام بردار نیست. توجیه پذیر نیست. و ما باز تاکید میکنیم که دربست ارتجاعی و در چهارچوب ارتجاع اسلامی و در خدمت حفظ و بقای آن٬ حداقل در "مرحله کنونی"٬ است.
یک توجیه داریوش همایون این است که بگوید هدفش حفظ نظام در مرحله کنونی است و نه در تمام مراحل؟ عذری بدتر از گناه! حساب توده مردم آزادیخواه و سرنگونی طلب از این جریان و سیاستهایش کاملا جدا است. روشن نیست که با این توجیه آیا ایشان میتواند حتی دو نفر را هم قانع کند. حفظ نظام اسلامی در هر مرحله ای و به هر بهانه ای یک سیاست تماما و همیشه ارتجاعی است. کیست که نداند که کسب ذره ای آزادی٬ برابری٬ تحقق هر درجه ای از حقوق مدنی و مطالبات پایه ای مردم مستلزم سرنگونی تمام و کمال رژیم اسلامی است. این سیاست در شرایطی که شعارهاى "مرگ بر دیکتاتور"٬ "مرگ بر خامنه ای"٬ "مرگ بر احمدی نژاد"٬ و "مرگ بر جمهوری اسلامی" در خیابانها فریاد زده میشود٬ عکسهای خامنه ای و خمینی زیر پای مردم معترض له میشود٬ سیاستی فوق ارتجاعی است. در خدمت ارتجاعی ترین جریانات حاکم بر جامعه قرار دارد.
داریوش همایون بمنظور حقنه کردن این سیاست به تصویر سازی از تغییر و تحولات جامعه متوسل میشود. تا دیروز انقلاب و خیزش عظیم توده های مردم را مترادف با "خشونت" و "خرابکاری" و "انهدام جامعه" قلمداد میکردند و امروز سرنگونی و "ویرانی جمهوری اسلامی" را مترادف با "پوشیده شدن از گورستانها". این جریانات میدانند که در پس تحولات انقلابی در جامعه امکان قدرت گیری شان بسیار ناچیز است. کودتا و جنگ شیوه و روش مناسب چنين جریاناتى برای نزدیک شدن به قدرت سیاسی است. از این رو یک رکن سیاستشان بر ترساندن و ارعاب مردم از روی آوری به سیاستهای رادیکال و انقلابی استوار است. میکوشند مردم را از سرنگونی انقلابی رژیم بترسانند. از این رو بوضوح نشان میدهند که در پیشبرد این سیاست ارتجاعی تا حفظ ارکان نظام اسلامی حاکم در "مرحله کنونی" پیش خواهند رفت. خامنه ای و احمدی نژاد تهدید میکنند که برای حفظ نظام ارتجاعی شان از کشته ها پشته خواهند ساخت و از هیچ جنایتی رویگردانی نخواهند کرد. مسلما در جنایت پیشگی رژیم جمهوری اسلامی تردیدی نیست. اما اتفاقا اگر کسی دلش برای "میزان کشته ها" و "هزینه" مردم در این مبارزه سرنوشت ساز سوخته باشد باید به جای اتخاذ سیاستی که مستلزم حفظ این رژیم آدمکش در "مرحله کنونی" و نتیجتا تداوم آن است به سیاست قاطع برای سرنگونی آن متوسل شود. و این اقدامی بر خلاف جوهر و ماهیت اهداف اين جریان دست راستی است. سرنگونی رژیم اسلامی در پس یک انقلاب کارگری اتفاقا انسانی ترین٬ اصولی ترین٬ آگاهترین پروسه سرنگونی رژیم اسلامی و تحقق آزادی و برابری و رفاه و یک نظام سکولار است.
اما در عین حال اعلام میکنند که این سیاست "مرحله ای" شان است. میگویند شاید فردا سیاست دیگری اتخاذ کنند. شاید؟ اما سیاست امروزشان در پیش روی ماست. و تا اطلاع ثانوی این سیاستشان است. رسما اعلام کرده اند که سرنگونی طلبی در دستورشان نیست. بعلاوه باید پرسید این "مرحله کنونی" جادویی از چه زمانی آغاز شده است٬ چه زمانی پایان میگیرد؟ واقعیت این است که اعتراضات و خیزش توده های مردم سرنگونی طلب تنها رژیم را به هراس نینداخته است٬ این جریانات هم نگران آینده خود و سرنوشت سرمایه و طبقه سرمایه دار در تحولات جاری در جامعه هستند. از این پتانسیل رادیکال و آزادیخواهانه و چپ این جنبش عظیم به هراس افتاده اند. از این رو بنظر باید گفت که "این مرحله" انتهای زمانی مشخصی ندارد٬ پایان آن روشن نیست. هر چه رادیکال تر و چپ شدن این اعتراضات این گرایش ارتجاعی را در نزد این جریانات تقویت خواهد کرد. 
اما تاریخ این جریان مملو از اتخاذ چنین سیاستهایی است. در زمان ریاست جمهوری رفسنجانی نزدیک بود کفش و کلاه کنند و عازم "خدمتگزاری" شوند. در دوران دوم خرداد به دفاع از این جریان ارتجاعی برخاستند. و زمانیکه دوم خرداد شکست خورد٬ اسناد حزبی آن دورانشان را از انظار پنهان کردند. امروز هم با عروج مجدد اصلاح طلبان حکومتی و حاد شدن کشمکش جناحهای رژیم اسلامی به حمایت از جناح اصلاح طلب برخاسته اند و در حمایت از آنها به مقابله با سیاست سرنگونی طلبی انقلابی توده های مردم متوسل شده اند. حزب مشروطه تاریخ و فصل مشترکی قابل ملاحظه ای با تلاش جریانات ملی - اسلامی دارد. میکوشند بر دوش ارتجاع حکومتى به اهداف خود نزدیک شوند.  
داریوش همایون در پاسخ به نقد ما ابعاد دیگر این سیاست ارتجاعی را بیان میکند. میگوید: "شکست احمدی نژاد اولویت ما است" و ادامه میدهد که این سیاست در مرحله کنونی "خارج از این سیستم و بر ضد این سیستم نمی‌شود به این منظور رسید پس در چهارچوب این رژیم باید باشد. هر چیزی در چهارچوب این سیستم باشد معنی‌اش حفظ این سیستم است یعنی با چنان اولویتی ما به سیستم کاری نداریم. می‌خواهیم در چهارچوبش به یک هدفی برسیم. فردا ممکن است اولویت چیز دیگری باشد." (تاکید از من است)  حرفشان به زبان ساده این است که در این مرحله تصمیم گرفته اند بمثابه یک جریان درون حکومتی عرض اندام کنند. سیاستشان را در چهارچوب نظام پیش خواهند برد. اتخاذ این سیاستهای ارتجاعی تنها یک مزیت دارد. نقد و کنار زدن این جریانات و حاشیه ای کردنشان را در مبارزه برای اذهان و افکار عمومی توده های مردم در مبارزه برای آزادی و برابری و رفاه برای ما تسهیل میکند. تعجب آور نیست٬ سیاه بر سفید اعلام کرده اند که در این مرحله "ما به سیستم کاری نداریم". ما همواره تاکید کرده بودیم که این یک جریان بورژوایی و دست راستی و ضد انقلابی است. از انقلاب و هر تحول رادیکالی بیشتر از ارتجاع اسلامی در هراس است. بمنظور مقابله با رادیکالیسم و آزادیخواهی به هر وسیله ای٬ حتی تلاش برای حفظ نظام اسلامی٬ متوسل خواهند شد.
اما حزب مشروطه در همین مکان ارتجاعی متوقف نمیشود. "گزینه حفظ نظام" برای این جریان یک واقعیت سیاسی مهم است. در پروسه پیشبرد این سیاستشان به حفظ "رهبری نظام" هم میرسند. مگر میشود بدون حفظ "رهبری نظام" به حفظ نظام نائل آیند؟ سیاستی که حتی بسیاری از مرتجعین جناح کروبی - موسوی- خاتمی در حال گذار از آن هستند. از این رو در این مسیر ارتجاعی این بخش از سیاست اخیرشان را هم روشن کرده اند. با صراحت خاصی میگوید: "گزینه حفظ نظام در مرحله کنونی واقعگرایانه هم هست چون با هیچ شعار دیگری به آن منظور نمی‌شود رسید مگر در چهارچوب جمهوری اسلامی. من حتی گفته‌ام خود خامنه‌ای و اطرافیانش را باید هشدار داد که بر خطر احمدی نژاد برای خودشان بیدار شوند. این واقعگرایی است برای رسیدن به آنچه امروز لازم‌تر از همه است." (تاکید از من است)
در خاتمه
جامعه دستخوش یک تحول عظیم و بنیادی است. نفرت و انزجار از رژیم اسلامی بی حد و حصر است. فریادهای سرنگونی طلبانه توده های مردم فضای جامعه را پر کرده است. سیاست سرکوب و ارعاب و توحش جناح راست عملا شکست خورده است. این تحولات در عین حال نشان داده است که جناح اصلاح طلب قادر به کنترل و مهار اعتراضات مردم در چهارچوب ارتجاعی قانون اساسی جمهوری اسلامی و جدال جناحها نیست. سرنگونی رژیم اسلامی مستقل از تلاش هر جناحی از حاکمیت و یا هر جنبش ارتجاعی خارج از حاکمیت یک واقعیت انکار ناپذیر است. اما سرنگونی رژیم اسلامی تمام مساله نیست. ما برای یک آینده بهتر٬ یک زندگی شاد و خلاق و انسانی٬ یک جامعه آزاد٬ برابر و مرفه٬ برای پایان دادن به تمامی مصائب موجود در جامعه مبارزه میکنیم. انقلاب کارگری مطلوب ترین٬ متمدنانه ترین٬ قاطعانه ترین شکل پایان دادن به تمامی مصائب موجود در این جامعه وارونه است. موانع و ایستگاههای که جریاناتی مانند حزب مشروطه میکوشند در برابر مردم قرار دهند٬ به سرعت حاشیه ای خواهد شد. *